۴۱۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۰۹

مگذر ز ما که خاطر ما در قفای تست
دل بر امید وعده وجان در قفای تست

سهلست اگر رضای تو ترک رضای ماست
مقصود ما ز دنیی و عقبی رضای تست

زین پس چو سرفدای قفای تو کرده‌ایم
ما را مران ز پیش که دل در قفای تست

گردن ببند مینهم و سر ببندگی
خواهی ببخش و خواه بکش رای رای تست

تنها نه دل بمهر تو سرگشته گشته است
هر ذره‌ئی ز آب و گلم در هوای تست

آزاد گشت از همه آنکو غلام تست
بیگانه شد ز خویش کسی کاشنای تست

ای در دلم عزیزتر از جان که در تنست
جانی که در تنست مرا از برای تست

این خسته دل که دعوی عشق تو می‌کند
سوگند راستش بقد دلربای تست

خواجو که رفت در سر جور و جفای تو
جانش هنوز بر سرمهر و وفای تست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.