۳۴۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۴

جمشید بنده در دولتسرای ماست
خورشید شمسهٔ حرم کبریای ماست

جعد عروس ماهرخ حجلهٔ ظفر
گیسوی پرچم علم سدره‌سای ماست

آن اطلس سیه که شب تار نام اوست
تاری ز پردهٔ در خلوتسرای ماست

کیوان که هست برهمن دیر شش دری
با آن علو مرتبه مامور رای ماست

گر زیر دست ما بود آفاق دور نیست
کافلاک را چو درنگری زیر پای ماست

بنمای ملکتی که نباشد خلل‌پذیر
ور زانک هست مملکت دیرپای ماست

تا چتر ما همای هوای ممالکست
فر همای سایهٔ پر همای ماست

ما تاج تارک خلفای زمانه‌ایم
وآئینهٔ جمال خلافت لقای ماست

خورشید آتشین رخ گیتی فروز چرخ
عکسی ز جام خاطر گیتی نمای ماست

خواجو سزد که بندهٔ درگاه ما بود
چون شاه هفت کشور گردون گدای ماست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.