۳۷۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۰

ای ز چشمت رفته خواب از چشم خواب
وآب رویت برده آب از روی آب

از شکنج زلف و مهر طلعتت
تاب بر خورشید و در خورشید تاب

بینی ار بینی در آب و آینه
آفتاب روی و روی آفتاب

بر نیندازی بنای عقل و دین
تا ز عارض برنیندازی نقاب

تشنگان وادی عشقت ز چشم
بر سر آبند و از دل بر سراب

پیکرم در مهر ماه روی تو
گشته چون تار قصب بر ماهتاب

زلف و رخسارت شبستانست و شمع
شکر و بادام تو نقل و شراب

خواب را در دور چشم مست تو
ای دریغ ار دیدمی یک شب بخواب

بسکه خواجو سیل می‌بارد ز چشم
خانه صبرش شد از باران خراب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.