۴۹۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۵

من مستم و دل خراب جان تشنه و ساغر آب
برخیز و بده شراب بنشین و بزن رباب

ای سام تو بر سحر وی شور تو در شکر
در سنبله‌ات قمر در عقربت آفتاب

برمشک مزن گره برآب مکش ز ره
یا ترک خطا بده یا روی ز ما متاب

در بر رخ ما مبند بر گریهٔ ما مخند
بگشای ز مه کمند بردار ز رخ نقاب

من بنده‌ام و تو شاه من ابر سیه تو ماه
من آه زنم تو راه من ناله کنم تو خواب

ای فتنهٔ صبح‌خیز! آمد گه صبح، خیز!
درجام عقیق ریز آن بادهٔ لعل ناب

آمد گه طوف و گشت بخرام بسوی دشت
چون دور بقا گذشت بگذر ز ره عتاب

عطار چمن صباست پیراهن گل قباست
تقوی و ورع خطاست مستی و طرب صواب

دردی کش ازین سپس وندیشه مکن ز کس
فرصت شمر این نفس با همنفسان شراب

خواجو می ناب خواه چون تشنه‌ئی آب خواه
از دیده شراب خواه وز گوشهٔ دل کباب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.