۴۰۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۲

آب آتش میبرد خورشید شب‌پوش شما
میرود آب حیات از چشمهٔ نوش شما

شام را تا سایبان روز روشن دیده‌ام
تیره شد شام من از صبح سحرپوش شما

در شب تاریک خورشیدم در آغوش آمدی
همچو زلف ار بودمی یک شب در آغوش شما

از چه رو هندوی مه پوش شما در تاب شد
گر به مستی دوشم آمد دوش بر دوش شما

ای ز روبه بازی آهوی شما در عین خواب
شیر گیران گشته مست از خواب خرگوش شما

مردم چشم عقیق افشان لؤلؤ بار من
گشته در پاش از لب در پوش خاموش شما

حلقهٔ گوش شما را تا بود مه مشتری
مشتری باشد غلام حلقه در گوش شما

عیب نبود چون بخوان وصل نبود دسترس
گر به درویشی رسد بوئی ز سر جوش شما

آب حیوانست یا گفتار خواجو یا شکر
ماه تابانست یا گل یا بناگوش شما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.