۳۰۳ بار خوانده شده

حکایت

به خر گفتند: کیمخت از چه بستی؟
بگفت: از زخم سیخ و چوب دستی

چو من در خاک خاموشی نشستم
زدندم چوب، تا کیمخت بستم

نشان دانش اندر قیل و قالست
هران کس را که نطقی نیست لالست

به قدر راستی گیرد سخن سنگ
سخن کز راستی بگذشت، شد لنگ

سخن گر بد بود بنیاد جنگست
چو نیک آید نشان هوش و هنگست

سخن نوباوهٔ بستان روحست
سخن مفتاح ابواب فتوحست

سخن کشاف اسرار نهانیست
مکن منع این سخن را، کاسما نیست

سخن کز روی دانش باشد و هوش
کنند او را چو مروارید در گوش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:خلاصهٔ سخن
گوهر بعدی:تمامی سخن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.