۳۴۳ بار خوانده شده
نگارا، یاد میداری که یاد ما نمیکردی؟
سگان را در بر خود جای و جای ما نمیکردی؟
چو جانت میسپرد این تن به جز خونش نمیخوردی؟
چو خوانت مینهاد این دل به جز یغما نمیکردی؟
نشان درد میدیدی ولی درمان نمیدادی
به کوی وصل میبردی ولی در وا نمیکردی؟
نخستین روزت ار با من نبودی فتنه اندر سر
چو رخ در پرده پوشیدی دگر پیدا نمیکردی
به پس فردا رسید آن کم به فردا وعده میدادی
چرا فردا همی گفتی؟ چو پسفردا نمیکردی
دلم را مینهی داغی و گرنه در چنین باغی
رخ از خیری نمیبردی دل از خارا نمیکردی
دوای اوحدی جستم ز درد سر بنالیدی
گرت سودای ما بودی چنین صفرا نمیکردی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
سگان را در بر خود جای و جای ما نمیکردی؟
چو جانت میسپرد این تن به جز خونش نمیخوردی؟
چو خوانت مینهاد این دل به جز یغما نمیکردی؟
نشان درد میدیدی ولی درمان نمیدادی
به کوی وصل میبردی ولی در وا نمیکردی؟
نخستین روزت ار با من نبودی فتنه اندر سر
چو رخ در پرده پوشیدی دگر پیدا نمیکردی
به پس فردا رسید آن کم به فردا وعده میدادی
چرا فردا همی گفتی؟ چو پسفردا نمیکردی
دلم را مینهی داغی و گرنه در چنین باغی
رخ از خیری نمیبردی دل از خارا نمیکردی
دوای اوحدی جستم ز درد سر بنالیدی
گرت سودای ما بودی چنین صفرا نمیکردی
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.