۳۱۴ بار خوانده شده
زان شکرین لب گر شبی کردم شکار بوسهای
از من چه رنجی؟ ای پسر، سهلست کار بوسهای
چون بیشمار از لعل خود دادی به هر کس بوسها
یا خود خطا باشد ترا کردن شکار بوسهای
زاب دهانت مست شد دشمن، که خاکش بر دهن
وآنگه من آشفته در رنج و خمار بوسهای
جانا، دل محرور من شد بیقرار از شوق تو
با او به بازی بعد ازین میده قرار بوسهای
روزی که خواهند از لبت عشاق عالم کامها
هر کس تمنایی کند، ما اختیار بوسهای
آمد به لب جان از غمت، جانا، نمیگویی که: ما
تا چند سوزیم این چنین در انتظار بوسهای؟
روزی برای اوحدی یک بوسه بفرست از لبت
وز لعل شکربار خود کمگیر بار بوسهای
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
از من چه رنجی؟ ای پسر، سهلست کار بوسهای
چون بیشمار از لعل خود دادی به هر کس بوسها
یا خود خطا باشد ترا کردن شکار بوسهای
زاب دهانت مست شد دشمن، که خاکش بر دهن
وآنگه من آشفته در رنج و خمار بوسهای
جانا، دل محرور من شد بیقرار از شوق تو
با او به بازی بعد ازین میده قرار بوسهای
روزی که خواهند از لبت عشاق عالم کامها
هر کس تمنایی کند، ما اختیار بوسهای
آمد به لب جان از غمت، جانا، نمیگویی که: ما
تا چند سوزیم این چنین در انتظار بوسهای؟
روزی برای اوحدی یک بوسه بفرست از لبت
وز لعل شکربار خود کمگیر بار بوسهای
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۵۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.