۳۲۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۱۶

ای مردگان، کجایید؟ اینک مسیح زنده
هر دم لبش حیاتی در مرده‌ای دمنده

زنار او کمندی در حلق جان کشیده
ناقوس او خروشی در آسمان فگنده

ای خاکیان رنجور، آمد طبیب دلها
کز جانتان بشوید ترکیب آب گنده

رنج درون تن را تدبیر اوست کافی
درد نهان دل را درمان او بسنده

کو عقل؟ تا بداند پیوند ابن و آبا
کو دیده؟ تا ببیند جمع اله و بنده

چون اوحدی نگر تا: بر فقر خود نگریی
تا نگریی نیاید بر ما مجال خنده

کان گنج را نیابی جز در سرای ویران
و آن شاه را نبینی جز در قبای ژنده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۱۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.