۳۲۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۰۲

ای مرغزار جانها لعل تو آب داده
وی تب کشیده دل را زلف تو تاب داده

رویت به یک لطیفه مه را سپر شکسته
چشمت به نیم غمزه دل را جواب داده

دل را لب تو از می تاراج روح کرده
جان را رخ تو از خوی بوی گلاب داده

پیش رخ و جبینت باج و خراج هر دم
هم مشتری کشیده، هم آفتاب داده

بیدار با تو خواهم یکشب که باده نوشم
وان مردم دگر را سر سوی خواب داده

چشم من از خیالت هر سوزنی که بسته
توفان گریه آن را یکسر به آب داده

فردا مگر عقوبت کم باشد اوحدی را
امروز عشقت او را چندین عذاب داده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.