۳۱۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۸۶

عمر که بی‌او گذشت، ذوق ندیدیم ازو
دل بر شادی نخورد، تا ببریدیم ازو

دست تمنای ما شاخ امیدی نشاند
لیک به هنگام کار میوه نچیدیم ازو

چند جفا گفت و زو دل نگرفتیم باز
چند ستم کرد و رو در نکشیدیم ازو

گر چه ستمگار بود خاطر ازو برنگشت
ور چه جفا پیشه داشت ما نرمیدیم ازو

از پی چندین طلب دل چو ز باغ رخش
سیب گزیدن نیافت، دست گزیدیم ازو

زو دل ما بعد ازین عشوه نخواهد خرید
کاتش ما برفروخت هر چه خریدیم ازو

گر زتو پرسند: کیست عاشق دیوانه؟ گو
ما، که نشان وفا می‌طلبیدیم ازو

باز شنیدیم: کو آتش ما می‌کشد
رو، که به جز باد نیست هر چه شنیدیم ازو

بر سر خوان لبش، پیش حسودان ما
آن همه حلوا چه سود؟ چون نچشیدیم ازو

چون به در دل رسی،رنگ رخ اوحدی
خود بتو گوید که: ما در چه رسیدیم ازو؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.