۳۲۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۳۳

خلاف دشمنان روزی نظر بر دوستان افگن
حسودان را بخوابان چشم و بندی بر زبان افگن

دهانم خشک و لب تلخ از فراق تست، یک باری
لب خشک مرا ترساز و بوسی در دهان افگن

کمان ابروان نقدست و تیر غمزه چشمت را
به نام عاشقان زان چشم تیری در کمان افگن

به خاموشی چرا زین‌گونه عیشم تلخ میداری؟
لب شیرین ز هم بگشا و شوری در جهان افگن

به تحقیق از میانت کس نشانی چون نمی‌یابد
ز لطف آن کمر، باری، حدیثی بر زبان افگن

چو خواهم بوسه‌ای، گویی: ترا اینها زیان دارد
کنون تا وقت سود آید، به نقدم، در زیان افگن

چو خاک آستان تست نام اوحدی، روزی
اگر گردن بپیچاند سرش بر آستان افگن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۳۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.