۳۳۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۸۴

آن پرده برانداز، که ما نور پرستیم
مستور چرایی؟ چو نه مستورپرستیم

غیری اگر آن روی به دوری بپرستید
ما صبر نداریم که از دور پرستیم

خلق از هوس حور طلب گار بهشتند
وانگاه بهشتی تو، که ما حور پرستیم

ما را غرض از دیدن خوبان صفت تست
گر بهر تجلی بود، ار طور پرستیم

روشن به چراغی شده هر خانه که بینی
ما نور تو بینیم و همان نور پرستیم

زان خرمگسان دور، که ما نوش لبت را
زنار فرو بسته چو زنبور پرستیم

کوته نظران روی به گلزار نهادند
ماییم که آن نرگس مخمور پرستیم

با هجر تو ممکن نشد اندیشهٔ شادی
کین ماتم از آن نیست که ما سور پرستیم

اصحاب ضلال از بت و از خشت چه بینند؟
در صدر نشین، تا بت مشهور پرستیم

گر کفر بود کشتن نفسی، به حقیقت
ما نفس کشان کافر کافور پرستیم

امروز که گشت اوحدی از هجر تو رنجور
بیرون نتوان رفت، که رنجور پرستیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.