۳۳۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۷۶

تا کی به در تو سوکوار آیم؟
در کوی تو مستمند و زار آیم؟

گر کار مرا تو غم رسی روزی
غم نیست، که عاقبت به کار آیم

وقتی که ز کشتگان خود پرسی
اول منم آنکه در شمار آیم

چون دست برآوری به خون ریزی
هم من باشم که: پایدار آیم

روزی اگرم تو یار خود خوانی
دانم به یقین که: بختیار آیم

هم پیش تو بگذرم به دزدیده
گر نتوانم که آشکار آیم

مگذار مرا چو اوحدی تنها
زنهار! که من به زینهار آیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.