۳۳۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۶۳

مرا از بخت اگر کاری برآید
به وصل روی دلداری برآید

ولیکن دور گردون خود نخواهد
که کام یاری از یاری برآید

اگر خوبان گیتی را کنی جمع
به نام من ستمگاری برآید

و گر من طالب اندوه گردم
ز هر سویش طلبکاری برآید

دل من گر بکارد دانهٔ غم
ازان یک دانه انباری برآید

ز دلتنگی اگر رمزی بگویم
ازان تنگی به خرواری برآید

گلی را گر برون ارم ز خاری
ز هر برگش سر خاری برآید

ز زلف یار اگر مویی بجویم
بهر مویش خریداری برآید

ز بهر تخت اگر شاهی نشانم
به نام اوحدی داری برآید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.