۳۲۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۵۰

ز بلبل بوستان پر ناله و فریاد خواهد شد
که صحرا سبز و گلها سرخ و دلها شاد خواهد شد

عروس گل ز اطراف چمن در جلوه می‌آید
بیا، گو: بلبل مشتاق اگر داماد خواهد شد

ز بس کالحان داودی ز مرغان عزیمت خوان
به گوش من رسید، امشب زبورم یاد خواهد شد

چنان می‌نالم از سودای آن گل‌چهره هر صبحی
که از نالیدن من عندلیب استاد خواهد شد

ز عشق روی آن لیلی من ار مجنون شوم شاید
که گر شیرین ببیند روی او فرهاد خواهد شد

نه تنها آبرویم برد و در جانم فگند آتش
که خاکم کرد و خاکم نیز هم بر باد خواهد شد

گرفتم کاوحدی آزاد گشت از هر که در عالم
ز بند او نمی‌دانم که چون آزاد خواهد شد؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.