۳۳۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۹۶

چاره سگالیدنم فایده‌ای چون نکرد
آتش هجران تو جز جگرم خون نکرد

نیست کسی در جهان کش چو من شیفته
زلف چو مفتول تو عاشق و مفتون نکرد

سر و چمن، گر چه هست تازه، ولی همچو تو
نکتهٔ شیرین نگفت، شیوهٔ موزون نکرد

درد نهان مرا هیچ علاجی نبود
عقرب زلف ترا هیچ کس افسون نکرد

زخم که من می‌خورم، سینهٔ رامین نخورد
گریه که من می‌کنم، دیدهٔ مجنون نکرد

عاشق صادق کسیست کو سخن و سر تو
تن‌زد و باکس نگفت، خون شد و بیرون نکرد

روز نشد هیچ شب کاوحدی از هجر تو
نعره دگر سان نداشت، ناله دگرگون نکرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.