۳۴۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۷۷

هر دم از خانه رخ بدر دارد
در پی عاشقی نظر دارد

هر زمان مست بر سر کویی
با کسی دست در کمر دارد

یار آن کس شود، که مینوشد
دست آن کس کشد، که زر دارد

دوست گیرد نهان و فاش کند
مخلصان را درین خطر دارد

هر که قلاش‌تر ز مردم شهر
پیش او راه بیشتر دارد

در خرابات ما شود عاشق
هر که سودای درد سر دارد

یار ترسای ما، مترس از کس
عاشقی خود همین هنر دارد

مزن، ای اوحدی، به جز در دوست
کان دگر خانها دو در دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.