۳۲۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۳

مدتی شد تا دل ما صورت آن سرو راست
دوست میدارد، ولیکن زهرهٔ گفتن کراست؟

روی او در حسن چون ما هست، می‌گویم تمام
قد او در لطف چون سروست، بنمودیم راست

گر زبان در کام من شیرین شود چون نام او
بر زبانم رانم، سرم در معرض اندیشهاست

ای زبان، بگذر، که نام پاک او از بس شرف
در ضمیرم گر بگردد، هم نپندارم رواست

اوحدی گر مهر او ورزی،بنه گردن به جور
بیدقی را زودتر باید زدن کوشاه خواست

عاشق و درویشی اینجا، در دعا و صبر کوش
چارهٔ عاشق صبوری، کار درویشان دعاست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.