۳۷۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۲

مرادم ار چه نخواهد روا شدن ز شما
به فال نیک ندارم جدا شدن ز شما

مگر اجل برهاند مرا ز عشق، ارنه
به زندگی نتوانم رها شدن ز شما

اگر ز خوی شما داشتی خبر دل من
عجب نداشتمی بی‌وفا شدن ز شما

ازین صفت که بی‌یگانگی همی کوشید
کرا بود طمع آشنا شدن ز شما؟

دلم بدین صفت ار پایمال غصه شود
گریختن زمن و در قفا شدن ز شما

غم شما گر ازین سان کشد گریبانم
چه پیرهن که بخواهد قبا شدن ز شما

به اوحدی طمع پارسا شدن می‌کنید
که بعد ازین نتوان پارسا شدن ز شما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.