۳۳۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۷

ای غم عشق تو یار غار ما
جز غمت خود کس نزیبد یار ما

کار ما با غم حوالت کرده‌ای
نی، به این‌ها برنیاید کارما

در ازل جان دل به مهرت داد و این
تا ابد مهریست بر رخسار ما

ما همان اقرار اول می‌کنیم
گر دو گیتی می‌کنند انکار ما

ساقی، از رندان حریفی را بخوان
تا به می بفروشد این دستار ما

می بیار و خرقهٔ ما را بکن
تا ببیند مدعی زنار ما

علم نیک و بد چو جای دیگرست
این تفاوت چیست در پندار ما؟

زاهدان فردا چه گویندار خدای؟
سهل گیرد کار برخمار ما

تا رضای او نباشد، اوحدی
توبه بی‌کارست و استغفار ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.