۳۱۸ بار خوانده شده

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۴ - مدح سلطان سنجر انارالله برهانه

ای جهان را عدل تو آراسته
باغ ملک از خنجرت پیراسته

حلقهٔ شبرنگ زلف پرچمت
روزها رخسار فتح آراسته

در دو دم بنشانده از باران تیر
هرکجا گرد خلافی خاسته

خسروان نقش نگین خسروی
نام را جز نام تو ناخواسته

گنجها خواهان دستت زان شدند
کز پی خواهنده دادی خواسته

در بلاد ملک تو با خاک پیر
راستی باید ز خاک آراسته

ای به قدر و رای چرخ و آفتاب
باد ماه دولتت ناکاسته
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۳ - از دوستی قدری ارزن برای فاخته خواسته
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۵ - در مدح سلطان سنجر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.