۳۱۹ بار خوانده شده

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۲ - در مدح مجدالدین ابوالحسن عمرانی

ای جهان را جمال و جاه تو زین
اسم و رسم تو اسم و رسم حسین

در و دست تو مقصد آمال
دل و طبع تو مجمع‌البحرین

عرصهٔ همتت چنان واسع
که در آن عرصه گم شود کونین

نزد عهدت وفا برابر دین
پیش طبعت عطا برابر دین

حال من بنده و حوالت من
گشت آب حیات و ذوالقرنین

ای چو الیاس و خضر بر سر کار
عزم تزویج کن مگو من این

انتظارم مده بده ز کرم
گر همه نقد نیست بین‌البین

من نگویم که می‌نخواهم جنس
تو مگو نیز من ندارم عین

خود چو معطی تویی و سایل من
بیش از این عشوه شین باشد شین

ای چو سیمرغ جفت استغنا
بیش از این باش با غراب‌البین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۱ - در مدح فخرالسادات مجدالدین ابوطالب نعمه
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۳ - فخرالدین خالد قطعه‌ای به مطلع زیر به انوری نوشته و او را مدح گفته انوری در جواب فخرالدین قصیدهٔ ذیل را گفته و پسر او را که طفل بوده ستوده
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.