۳۵۷ بار خوانده شده

قصیدهٔ شمارهٔ ۳۸ - در مدح مودود شاه زنگی

بازآمد آنکه دولت و دین در پناه اوست
دور سپهر بندهٔ درگاه جاه اوست

مودود شه مؤید دین پهلوان شرق
کامروز شرق و غرب جهان در پناه اوست

گردون غبار پایهٔ تخت بلند او
خورشید عکس گوهر پر کلاه اوست

سیر ستارگان فلک نیست در بروج
بر گوشهای کنگرهٔ بارگاه اوست

چشم مجاهدان ظفر نیست بر قدر
بر سمت ظل رایت و گرد سپاه اوست

ای بس همای بخت که پرواز می‌کند
در سایه‌ای که بر عقب نیکخواه اوست

هم سبز خنگ چرخ کمین بارگیر او
هم دستگاه بهر کهین دستگاه اوست

بر آستان چرخ به منت قدم نهد
گردی که مایه و مددش خاک راه اوست

انصاف اگر گواه دوام است لاجرم
انصاف او به دولت دایم گواه اوست

روزش چنین که هست همیشه به کام باد
کاین ایمنی نتیجهٔ روز پگاه اوست

منصور باد رایت نصرت‌فزای او
کاین عافیت ز نصرت تشویش کاه اوست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۳۷ - در وصف ربیع و مدح مجدالدین ابوالحسن عمرانی
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۳۹ - در مدح امیر نصیرالدین تاج‌الملوک ابوالفوارس
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.