۳۱۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۱۵

در حسن قرین نوبهار آیی
در جور نظیر روزگار آیی

چون شاخ زمانه‌ای که هر ساعت
از رنگ دگر همی بیارایی

هر وعده که بود در میان آمد
ماند آنکه تو باز در کنار آیی

در کار تو می‌فروشود روزم
آخر تو چه روز را به کار آیی

گویی به سرم که از تو برگردم
تا با سر نالهای زار آیی

سوگند مخور که من ترا دانم
دانم که به قول استوار آیی

گر عشق ز انوری درآموزی
حقا که به کفر یار غار آیی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.