۲۸۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۰۵

گرد ماه از مشک خرمن می‌زنی
واتش اندر خرمن من می‌زنی

پردهٔ شب را بدین دوری چرا
بر فراز روز روشن می‌زنی

من ز سودای تو بر سر می‌زنم
تو نشسته فارغ و تن می‌زنی

ای ببردستی بطراری ز من
من ندانستم که این فن می‌زنی

آستین بشکرده‌ای بر کشتنم
طبل خود در زیر دامن می‌زنی

تیر مژگان را بگو آهسته‌تر
کو نه اندر روی دشمن می‌زنی

بوسه‌ای من بر کف پایت دهم
مدتی آن بر سر من می‌زنی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.