۳۴۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۸۹

ندارم جز غم تو غمگساری
نه جز تیمار تو تیمارداری

مرا از تو غم تو یادگارست
از این بهتر چه باشد یادگاری

بدان تا روزگارم خوش کنی تو
بر آن امید بودم روزگاری

همه امید در وصل تو بستم
به‌سر شد عمر و هم نگشاد کاری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.