۲۹۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۶۹

گر مرا روزگار یارستی
کار با یار چون نگارستی

برنگشتی چو روزگار از من
گرنه با روزگار یارستی

برکنارم ز یار اگرنه مرا
همه مقصود در کنارستی

نیست در بوستان وصل گلی
این چه ژاژست کاش خارستی

هجر بر هجر می‌شمارم و هیچ
بار یک وصل در شمارستی

بیش از این روی انتظارم نیست
کاشکی روی انتظارستی

روزگارست مایهٔ همه کار
ای دریغا که روزگارستی

بارکش انوری حدیث مکن
که اگر بر خریت بارستی

در همه نامهات نامستی
در همه کارهات کارستی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.