۳۱۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۶۵

تا که دستم زیر سنگ آورده‌ای
راستی را روز من شب کرده‌ای

از غم عشق تو دل خون می‌خورد
وای آن مسکین که با او خورده‌ای

یک به ریشم کم کن از آهنگ جور
گرنه با ایام در یک پرده‌ای

دل همی دزدی و منکر می‌شوی
بازیی نیکو به کو آورده‌ای

با چنین دست اندرین بازی مگر
سالها این نوع می پرورده‌ای

انوری دم درکش و تسلیم کن
کین ستم بر خویشتن خود کرده‌ای
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.