۳۰۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۵۵

جرم رهی دوستی روی تو
آفت سودای دلش موی تو

دل نفس عشق تو تنها زند
در همه دلها هوس روی تو

ناوک غمزه مزن آندان که او
کشتهٔ هر غمزدهٔ خوی تو

هست بسی یوسف یعقوب رنگ
پیرهنی کوست درو بوی تو

از در خود عاشق خود را مران
رحم کن انگار سگ کوی تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.