۳۴۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۳۶

دل بدادیم و جان نمی‌خواهیم
خلوتی جز نهان نمی‌خواهیم

از نهانی که هست خلوت ما
پای دل در میان نمی‌خواهیم

خدمت تو مرا ز جان بیش است
شاید ار زان‌که جان نمی‌خواهیم

هستی جان و دل خصومت ماست
هستی هر دوان نمی‌خواهیم

با تو بوی وجود جان نه خوشست
لقمه بر استخوان نمی‌خواهیم

من و معشوقه و بر این مفزای
زحمت دیگران نمی‌خواهیم

گر بود شیشه‌ای نباشد بد
مطربی قلتبان نمی‌خواهیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.