۳۰۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۰

درد دل هر زمان فزون دارم
چه کنم بی‌وفاست دلدارم

همه با من جفا کند لیکن
به جفا هیچ ازو نیازارم

بار اندوه و رنج محنت او
بکشم زانکه دوستش دارم

یاد وصلش کنم معاذالله
کی بود این محل و مقدارم

تا توانم حدیث هجرش کرد
می‌رود صد هزار بیکارم

گفته بودم کزو کنم درخواست
تا نماید ز دور دیدارم

این قدر التماس خود چه بود
سالها شد که تا در آن کارم

باورم می‌کنی به نعمت شاه
کین قدر نیز هم نمی‌یارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.