۳۰۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۹۶

زیر بار غمی گرفتارم
کاندرو دم زدن نمی‌آرم

عمر و عیشم به رنج می‌گذرد
من از این عمر و عیش بیزارم

در تمنای یک دمی بی‌غم
همه شب تا به روز بیدارم

تا غمت می‌کشد گریبانم
دامنت چون ز دست بگذارم

حاصل دولت جوانی خویش
دامنی پر ز آب و خون دارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.