۳۲۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۹۲

ای مسلمانان ز جان سیر آمدم
بی‌نگارم از جهان سیر آمدم

گر نبودی جان که دیدی هجر او
از وجود خود از آن سیر آمدم

شادیی باید ز غم آخر مرا
از غم آن دلستان سیر آمدم

از دلم هرگز نپرسد آن نگار
از مراعات زمان سیر آمدم

گفتم از صفرا ز من سیر آمدی
گفت آن کافر که هان سیر آمدم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.