۳۵۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۷۳

جانا به غریبستان چندین بنماند کس
باز آی که در غربت قدر تو نداند کس

صد نامه فرستادم یک نامهٔ تو نامد
گویی خبر عاشق هرگز نرساند کس

در پیش رخ خوبت خورشید نیفروزد
در پیش سواران خر هرگز بنراند کس

هر کو ز می وصلت یک جام بیاشامد
تا زنده بود او را هشیار نخواند کس
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.