۲۹۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۶۵

ای شده از رخ تو تاب قمر
وی شده از لب تو آب شکر

از رخ و زلف خویش در عالم
فتنه‌ای در فکندی ای دلبر

چهره پنهان مکن که در خوبی
چون تو صاحب جمال نیست دگر

عاشقان ترا بدین اومید
تا ببینندت ای پری پیکر

در هوای تو مانده‌اند به درد
چهره پر خون و سینه پر اخگر

نیست چون انوری یکی عاشق
با لب خشک و با دو دیدهٔ تر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.