۲۸۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۶۳

ای غم تو جسم را جانی دگر
جان نیابد چون تو جانانی دگر

ای به زلف کافر تو عقل را
هر زمانی تازه ایمانی دگر

وی ز تیره غمزهٔ تو روح را
هر دم اندر دیده پیکانی دگر

نیست بر اثبات یزدان نزد عقل
از تو بهتر هیچ برهانی دگر

گر ببیند روی خوبت اهرمن
بی‌گمان گوید که یزدانی دگر

ای فرو برده به وصلت از طمع
هر دلی بیهوده دندانی دگر

وی برآورده ز عشقت در هوس
هر کسی سر از گریبانی دگر

نیست بیمار غم عشق ترا
بهتر از درد تو درمانی دگر

دل به فرمانت به ترک جان بگفت
ای به از جان هست فرمانی دگر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.