۲۸۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۱۹

عشق تو ز دل برید نتواند
وصل تو به جان خرید نتواند

روی تو اگر نه آفتاب آید
چونست که درست دید نتواند

طرفه شکریست آن لبان تو
هر طوطی ازو مزید نتواند

هرجا که تو دام زلف گستردی
یک پشه ازو پرید نتواند

خواهد که کند مر انوریت را
تیغ غم تو شهید نتواند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.