۲۹۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۱۷

درد تو دلا نهان نماند
اندوه تو جاودان نماند

از عشق مشو چنین شکفته
کان روی نکو چنان نماند

آوازهٔ تو فرو نشیند
وز محنت تو نشان نماند

گر با همه کس چنین کند دل
یک دلشده در جهان نماند

از درد تو دل نماند و بیمست
کز بی‌رحمیت جان نماند

از کار جهان کرانه‌ای دل
کازار درین میان نماند

آن سود بسم که تو بمانی
بل تا همه سو زیان نماند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.