۳۰۷ بار خوانده شده
مرا مرنجان کایزد ترا برنجاند
ز من مگرد که احوال تو بگرداند
در آن مکوش که آتش ز من برانگیزی
که آب دیدهٔ من آتش تو بنشاند
اگر ندانی حال دلم روا باشد
خدای عز و جل حال من همی داند
مرا به بندگی خود قبول کن زان پیش
که هرکه دیده مرا بندهٔ تو میخواند
مباش ایمن بر حسن و کامرانی خویش
که هرچه گردون بدهد زمانه بستاند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
ز من مگرد که احوال تو بگرداند
در آن مکوش که آتش ز من برانگیزی
که آب دیدهٔ من آتش تو بنشاند
اگر ندانی حال دلم روا باشد
خدای عز و جل حال من همی داند
مرا به بندگی خود قبول کن زان پیش
که هرکه دیده مرا بندهٔ تو میخواند
مباش ایمن بر حسن و کامرانی خویش
که هرچه گردون بدهد زمانه بستاند
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.