۳۰۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۴

جمالش از جهان غوغا برآورد
مه از تشویر واویلا برآورد

چو دل دادم بدو جان خواست از من
چو گفتم بوسه‌ای صفرا برآورد

ز بی‌آبی و شوخی در زمانه
هزاران فتنه و غوغا برآورد

غم و تیمار عشقش عاشقان را
هم از دین و هم از دنیا برآورد

ندیدم از وصالش هیچ شادی
فراق او دمار از ما برآورد

همه توقیع‌ها را کرد باطل
لبش از مشک چون طغری برآورد

همی ساز انوری با درد عشقش
که خلق از عشق او آوا برآورد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.