۳۷۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۲

رایت حسن تو از مه برگذشت
با من این جور تو از حد درگذشت

آتش هجر توام خوش خوش بسوخت
آب اندوه توام از سر گذشت

نگذرد بر هیچ کس از عاشقان
آنچه دوش از عشق بر چاکر گذشت

گریهٔ من شور در عالم فکند
نالهٔ من از فلک برتر گذشت

دوش باز آمد خیالت پیش من
حال من چون دید از من درگذشت

دیده‌ام در پای او گوهر فشاند
تا چو می‌بگذشت بر گوهر گذشت

درگذشت اشک من از یاقوت سرخ
گرچه در زردی رخم از زر گذشت

پایهٔ حسنت به هر شهری رسید
لشکر عشقت به هر کشور گذشت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.