۵۳۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۷

در همه مملکت مرا جانیست
هر زمان پای‌بند جانانیست

در کنارم به جای دمسازی
تا سحرگه ز دیده طوفانیست

در کجا می‌خورد مرا غم عشق
در همه خانه‌ام یکی تا نیست

یک دم از درد عشق ناساید
دادم انصاف رنج‌کش جانیست

گفتم او را که صبر کن که به صبر
هر غمی را که هست پایانیست

این همه هست کاشکی باری
کار او را سری و سامانیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.