۳۴۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۹

رخت مه را رخ و فرزین نهادست
لبت بیجاده را صد ضربه دادست

چو رویت کی بود آن مه که هر مه
سه روز از مرکب خوبی پیادست

کجا دیدست بیجاده چنان خال
که فرزین بند نعلت را پیادست

ز مادر تا تو زادی کس ندیدست
که یک مادر مه و خورشید زادست

از این سنگین دلی با انوری بس
که بی‌تو سنگها بر دل نهادست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.