۳۳۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۸

ای به دیدهٔ دریغ خاک درت
همه سوگند من به جان و سرت

گوش را منتست بر همه تن
از پی آن حدیث چون شکرت

اشک چون سیم و رخ چو زر کردم
از برای نثار رهگذرت

مایهٔ کیمیاست خاک درت
کی درآید به چشم سیم و زرت

دل بی‌رحم تو رحیم شود
گر ز حال دلم شود خبرت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.