۳۷۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲

خه از کجات پرسم چونست روزگارت
ما را دو دیده باری خون شد در انتظارت

در آرزوی رویت دور از سعادت تو
پیچان و سوگوارم چون زلف تابدارت

ما را نگویی ای جان کاخر به چه عنایت
بیگانگی گرفتی از یار دوستدارت

ای جان و روشنایی به زین همی بباید
تو برکناری از ما، ما در میان کارت

با مات در نگیرد ماییم و نیم جانی
یا مرگ جان گزینم یا وصل خوشگوارت

گر بخت دست گیرد ور عمر پای دارد
یکبار دیگر ای جان گیریم در کنارت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.