۳۶۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۱ - قصیده

خسرو بدار ملک جم ایوان تازه کرد
در هشت خلد مملکه بستان تازه کرد

کیخسرو تهمتن بر زال سیستان
در ملک نیم روز شبستان تازه کرد

این کعبه را که سد سکندر حریم اوست
خضر خلیل مرتبه بنیان تازه کرد

بهر ثبات ملک چنین کعبهٔ جلال
از بوقبیس حلم خود ارکان تازه کرد

قصری که عرش کنگرهٔ اوست آسمان
از عقد انجمش گهر افشان تازه کرد

مانا که بهر تاختن مرکبان عقل
مهدی به عالم آمد و میدان تازه کرد

یا عالمی ز لطف برآورد کردگار
وانگه در او معادن حیوان تازه کرد

دست کرم گشاد شه و پای بخل بست
تا پیشگاه قصر شرف وان تازه کرد

قحط سخا ز کشور امید برگرفت
گر خلق بهر عاطفه باران تازه کرد

شاهی که بهر کوههٔ زین‌های ختلیانش
ماهی به چرخ تحفه ز دندان تازه کرد

خاقان اعظم آنکه بقا با سعادتش
هم‌شیرهٔ ابد شد و پیمان تازه کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰ - قصیده
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲ - در تهنیت ولادت فرزند اخستان شاه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.