۳۷۰ بار خوانده شده
باز از نوای دلبری سازی دگرگون میزنی
دیر است تا در پردهای از پرده بیرون میزنی
تا مهره وامالیدهای کژ باختن بگزیدهای
نقشی که در کف دیدهای نه کم نه افزون میزنی
آه از دل پر خون من زین درد روز افزون من
هر شب برای خون من رای شبیخون میزنی
خاقانی از چشم و زبان شد پیش تو گوهرفشان
تو عمر او را هر زمان کیسه به صابون میزنی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
دیر است تا در پردهای از پرده بیرون میزنی
تا مهره وامالیدهای کژ باختن بگزیدهای
نقشی که در کف دیدهای نه کم نه افزون میزنی
آه از دل پر خون من زین درد روز افزون من
هر شب برای خون من رای شبیخون میزنی
خاقانی از چشم و زبان شد پیش تو گوهرفشان
تو عمر او را هر زمان کیسه به صابون میزنی
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.