۳۳۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۴۷

هر زمان بر جان من باری نهی
وین دل غم‌خواره را خاری نهی

بس کم آزار می‌نپندارم که تو
مهر بر چون من کم‌آزاری نهی

هر کجا برداری انگشت جفا
زود بر حرف وفاداری نهی

هیچت افتد کاین دل دیوانه را
از سر رغبت سر و کاری نهی

پای اگر در کار من ننهی به وصل
دست شفقت بر سرم باری نهی

ور ببخشی بوسهٔ آخر به لطف
مرهمی بر جان افگاری نهی

کار خاقانی بسازی زین قدر
کار او را نام بی‌کاری نهی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.