۳۴۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۱۸

روی درکش ز دهر دشمن روی
پشت برکن به چرخ کافر خوی

مردمی از نهاد کس مطلب
خرمی از مزاج دهر مجوی

با بلاها بساز و تن در ده
کز سلامت نه رنگ ماند و نه بوی

دود وحشت گرفت چهرهٔ عمر
آب دیده بریز و پاک بشوی

اهل خواهی ز اهل عصر ببر
انس خواهی میان انس مپوی

چند ازین یوسفان گرگ صفت
چند ازین دوستان دشمن روی

دل خاقانی از جهان بگسست
باز شد رب لاتذرنی گوی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.